در اندیشه ی فردا

...جهان اطلاعات...

در اندیشه ی فردا

...جهان اطلاعات...

جای پاها... به همراه ترجمه ی فارسی

شبی من خوابی دیدم

خواب دیدم در طول ساحل با خدا راه میروم و در برخورد رعد و برقها  صحنه هائی از زندگی من نمایان میشد. و من توجه کردم در هرکدام از این صحنه ها دو  رد پا وجود داشت یکی به من تعلق داشت و  دیگری به خدا

وقتی آخرین رعدو برق اتفاق افتاد من روی ماسه ها ی  پشت سرم  را نگاه کردم

متوجه شدم خیلی وقتها در مسیر زندگی ام در آنجا فقط جای یک رد پا پود همچنین متوجه شدم مواقعی این اتفاق می افتاده که سخت ترین و پست ترین شرایط زندگی را داشتم

واقعا بهت زده شده بودم !!! و از خدا در باره آن جویا شدم

خدایا یه بار به من  گفته بودی من ترا همیشه دنبال میکنم .

تو همه جا  پا به پای من بودی  ولی من متوجه شدم در طی سخت ترین شرایط زندگیم فقط یک جای پا وجود داشت 

من نمیتوانم بفهمم در این زمانها وقتی من به تو بیشترین احتیاج را داشتم چه لزومی داشت تو مرا ترک کنی

خدا جواب داد :

ای گرانقدر ، ای فرزند ارزشمندم ، من دوستت دارم و هرگز ، هرگز در مصائب و مشکلات ترا تنها نگذاشتم ،

وفتهائی که تو فقط یک رد پا میدی زمانی بود که من ترا حمل میکردم

        Footprints

        One night I had a dream--

        I dreamed I was walking along the beach with the  God

        and across the sky flashed scenes from my life.

        For each scene I noticed two sets of footprints,

        one belonged to me and the other to the God.

        When the last scene of my life flashed before me,

        I looked back at the footprints in the sand.

        I noticed that many times along the path of my life,

        there was only one set of footprints.

        I also noticed that it happened at the very lowest

        and saddest times in my life.

        This really bothered me and I questioned the God about it.

        "God, you said that once I decided to follow you,

        you would walk with me all the way,

        but I have noticed that during the most troublesome times in my life

        there is only one set of footprints.

        "I don't understand why in times when I needed you most,

        you should leave me."

        The God replied, "My precious, precious child,

        I love you and I would never, never leave you

        during your times of trial and suffering.

        "When you saw only one set of footprints,

        it was then that I carried you."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد